متن نطق کامل روحانی که نیمه‌تمام ماند

حجت الاسلام حسن روحانی در پایان آخرین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری یازدهم متنی را قرائت کرد که به علت پایان یافتن زمان او ناقص ماند. متن کامل صحبت‌های پایانی حسن روحانی که نیمه‌تمام ماند در ادامه می آید:  در آخرین لحظاتی که در محضر مردم هستم از همه اقشار مردم تشکر می کنم و این نکته را می‌گویم که:
نیامدم تا در مقابل عزیزان دیگر خودنمایی کنم، فقط از مردم عزیزمان می‌خواهم نه به جملات زیبا بلکه به تدابیر محکم، نه به ادعاها بلکه به عملکردها، نه به فیلم های تبلیغاتی بلکه به واقعیت‌های عینی، نه به ستادهای پرزرق و برق و پوسترهای رنگی بلکه به استقامت در نظر و آینده‌نگری رأی دهند. چهل سال است که با سخنرانی و مصاحبه و میز خطابه با شما سخن گفته‌ام؛ اما هیچگاه شما را فریب نداده‌ام؛ خلاف عقیده‌ام سخن نگفته‌ام و در معاملات کثیف سیاسی و اقتصادی وارد نشده‌ام. هیچگاه نمی‌خواهم سیاستمدار مشهوری باشم و همواره سربلندی نظام و رفاه مردم را بر محبوبیت و عوام فریبی ترجیح داده‌ام.
نمی‌گویم بهترین انتخاب برای مردم ایران هستم ولی امیدوارم همه توان خود را طبق اخلاص بگذارم و جرعه آبی در کام تشنه شما مردم بریزم. امیدوارم دولت شما، یعنی دولت تدبیر و امید، چنان برنامه ریزی میکند که:
نگران تعالی بیشتر و روابط بهتر با دیگران باشید تا پرداخت اقساط و وام‌های جدید
زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مناسب و سالمتری میل کنید، و مسکن راحتتری داشته باشید، از امکانات بهداشتی و درمانی بهتری بهره ببرید و بتوانید به هرجا که دوست دارید سفر کنید.
دیگر نگویید «هر سال دریغ از پارسال»
پیشنهاد می‌کنم امروز تصمیم بگیرید نه فردا
با رأی دادن به آشتی، راستگویی و درستکاری، شادی را تضمیین کنیم.
هر روز از زندگی باید تصمیم گرفت‌. تصمیم‌های بزرگ، روزهای مبارک را می‌آفریند. چه کسی می‌داند شاید این آخرین امکان برای آسایش و امید فرزندانمان باشد.
همه دلشکسته‌گان و خستگان از فریب و فساد و فخرفروشی؛ از شما می‌خواهم، از همه زنان، مردان، جوانان، کشاورزان، اصناف، صنعتگران، کارگران، معلمان، اساتید، دانشجویان و سایر اقشار:
با صندوق آرا قهر نکنید. فهر با صندوق یعنی خداحافظی با سیاست مداران و حقوق دانان و خوشامدگویی به فرماندهان و مدیران میانی. دیروز در وبلاگی به این دل نوشته برخوردم و دیدم وصف حال برخی از ماست. دلم می‌خواهد این نوشته را سرآغاز گفتار پایانی خود قرار دهم.
این روزها خیلی از ما:
کمتر می‌خندیم و دوستان کمتری داریم.
تا دیروقت بیدار می‌مانیم و خسته از خواب برمی‌خیزیم.
خیلی کم مطالعه می‌کنیم و اغلب اوقات فقط تلویزیون تماشا می‌کنیم.
ساختمان‌های بلندتر داریم اما سلیقه‌های پایین‌تر، بزرگراه‌های پهن‌تر اما دیدگاه‌های باریکتر
بیشتر خرج می‌کنیم اما کمتر داریم‌، بیشتر می‌خوریم اما کمتر لذت می‌بریم
درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین‌تر
عجله کردن را آموخته‌ایم و نه صبر کردن
می‌خواهیم به ماه برویم اما حوصله نداریم به مادرمان سر بزنیم
می‌خواهیم اتم را بشکافیم اما تعصب و لجاجت خود را نه!
فرصت بیشتر اما تفریح کمتر؛ درآمد بالاتر اما طلاق بیشتر؛ خانه‌های بزرگتر اما خانواده‌های کوچکتر
از کنترل نامحسوس پلیس بیشتر از نظارت کرام‌الکاتبین حساب می‌بریم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد